نذری
پارسال ما چند ماهی دنبال خونه گشتیم . خیلی نذر و نیاز کردم چون خونه مرتب داشت گرون میشد و پول ما بی ارزش . کم کم از بالا شهر کشیده شدیم به سمت پایینتر از شهر . تا اینکه یه روز به دلم افتاد که انشالا توی خونه خودمون سفره امام حسن پهن کنم . هیچ وقت یادم نمیره روزی را که ( صبح پنج شنبه بود مرخصی گرفته بودم ) اشک ریختم و از خدا واسه تو خونه خواستم . و همون روز این خونه ای که هستیم را به خاطر تو بهمون داد . تا اینکه پریروز تقویم رو نگاه کردم دیدم هفته دیگه تولد امام حسن مجتبی است و تصمیم گرفتم که نذرم را ادا کنم . از اتفاق خانومه گفت مولودی هم بخونم و من به خاطر حضور تو قبول کردم . و عزیزم من به خاطر تو این مولودی را برپا ...
نویسنده :
الي
15:26